آذرماه
سلام چقدر روزها دارن پشت سر هم و تند تند می گذرند انگار کسی دنبالشون کرده . از وقتی حس می کنم در سراشیبی زندگی قرار گرفتم روزهام دارن تند تند می گذرن . البته اتفاق خاصی هم نمی افته . این چند وقته درگیر خواستکاری برا برادرم بودیم بالاخره یکی رو پیدا کردیم که تا حدودی مورد پسند بود . ولی بازهم قسمت نبود و در آخرین لحظه به هم خورد . حالا دوباره شروع کردیم به پیدا کردن یه نفر دیگه . چقدر سخته خواستگاری رفتن. اصلا خوشم نمیاد . تو این شرایط اقتصادی که خیلی هم سخت تر شده و کمتر جوون ها زیر بار ازدواج می رن راضی کردن داداش کار سختیه . ولی بدش هم نمیاد . خدا کنه یه مورد خوب براش پیدا بشه که راضی باشه . نازنین و نیایش هم طبق گذشته مشغولند . مربی...
نویسنده :
مامان زهره
13:04